به بعضی ها باید گفت هــــی فـــلانــی نردبـــان هــوس را بـردار و از اینـجـا بــرو،
با ایــــــن چــیــــزهــا قـــدت به عــــشــق نـمـی رسد !
عـــشـــق بـــال مـــیخــواهــد کـه تـــو نـــــــداری . . .
باید بدجنس باشی تا عاشقت بشن
باید خیانت کنی تا دیوونت باشن
باید دروغ بگی تاهمیشه تو فکرت باشن
باید هی رنگ عوض کنی تا دوست داشته باشن
اگه ساده ای اگه باوفایی اگه یه رنگی
همیشه تنهــایی
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت: میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
بقیه در ادامه مطلب.....
ادامه مطلب ...اگه تا آخر خوندی...لطفا نظر با ارزشتون در مورد این شعر فراموش نشه
راستی این شعر به هیچوجه شامل حال من نیست .
خداوندا طرف حساب من تویی شاکیم از روزگارت حامیم تنها تویی
از جور لیلیت بگوییم یا قضا از دست تقدیرت بگویم یا قدر
می گویند تو عاشقان را دوست داری هیچگاه تنهایشان نمی گزاری
آتشی در من نهاد با یک نگاهش دلم گفت بشو یکباره فدایش
همه قلب مرا از آن خود کرد نمی دانی یک نگاه با من چه ها کرد
شب و روزش شده بود دیدن یار نبودش هیچ قراری این قلب بیمار
جراتی دادم بخود تا راز پنهانم بگویم غرورم را نبردم تا نباشد پیش رویم
هر چه در دل داشتم همه گفتم برایش از هرچه داشتم دست شستم
با نگاهی وراندازم نمود در نگاهم نشان سر افرازی نبود
به یکباره بر من قضاوت کرد تو کجا؟و من کجا؟ مرا رد کرد...
شدم غمگین و خسته باز گشتم برایش نامه ای دیگر نوشتم
نامه را پاره پاره کرد روبرویم کافی نبودش برد همه آبرویم
خداوندا مرا چه به وصال حوریت من همان به که روم به فوریت.....
بدون شرح...