فوریت 90 بجنورد

به وبلاگ دانشجویان ترم خاطره ها خوش آمدید...

فوریت 90 بجنورد

به وبلاگ دانشجویان ترم خاطره ها خوش آمدید...

.....

پسر گرسنه اش می شود ،

شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند

عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند

پسرک این را می داند

دست می برد بطری آب را بر می دارد ...

کمی آب در لیوان می ریزد

صدایش را بلند می کند ،

" چقدر تشنه بودم "

پدر این را می داند

پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...

نظرات 6 + ارسال نظر
مجتبی سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 ب.ظ

سلام خیلی دپرس شدم اطرافمون پرازاین موارده ولی افسوس که به خودمون نمیگیریم............

مهدیار پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:18 ب.ظ

واقعا چه بایدگفت.....................

نااشنا شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:50 ب.ظ

خب اینا رو به بعضیا بگو دیگه .......
امیدوارم منظورمو متوجه شده باشی.

با عرض پوزش من متوجه نشدم

بهتره نگم... یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:46 ق.ظ

خدا لعنت کنه این گرونی و این همه بی عدالتی تو جامعه روووووو ( گریه ) !

s.sepehrmanesh یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:53 ق.ظ

داداش داغونم نکن

دادا داغون شدن نداره فقط کافیه یکم به اطرافمون بیشتر توجه کنیم البته کار سختیه ولی از یه جایی باید شروع کرد آروم آروم

پسر بد یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:55 ق.ظ

داداش روحیه ای که داشتم حال وهوامو ازم گرفتی :خیلی ناراحت شدم ولی دستت درد نکنه که یادمون انداختی چنین افرادی هستن چون وقتی همه چیزت فراهم باشه ازاین افراد یادت میره البته همه ی ما اینجوریم

معذرت میخوام عزیز ولی...
دیگه خودت جواب خودتو دادی نیاز به پاسخ خاصی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد